زمستون با طعم لواشک انار

زمستون عزیزتر از جانم سلام. long time no seeهمش تقصیر میهن بلاگِ فلان فلان شده ست که کنسل کرده سایتش رو.راستش نمیدونم تا نامه ی چندم برات نوشته بودم و فقط میدونم که خیلی دلم برات تنگ شده بود. نمیتونم حتی فایل پشتیبان رو توی بلاگفا بذارم چون هر بلاگی فقط نسخه های پشتیبان خودش رو قبول میکنه.امروز 16 اردیبهشتِ 1400عه. خلی وقت گذشته و راستش شونه هام زیربار تکالیف دانشگاه دارن خم میشن. نگو باور نمیکنی که غصه دار میشم از حرفت.کارهای پایان نامه و گرفتن قبولی از استاد راهنماتکالیف هر هفته ای استادهاآماده شدن برای امتحانسه برابرِم انرژی ای رو میخواد که این روزها دارم.دلم عجیب برای باشگاه و مشت و لگد زدن توی کیسه بوکس تنگ شده اما حالا بذار برات شرح وضعیت کنم:باید برم از دندونام عکس بگیرم که ببرم دندونپزشکی.باید برم دکتر آلرژی و اینا. چون این چیزی که من میبینم داره از آلرژی میگذره و واقعا ترسناکه.باید 3 صفحه نسخه تصحیح کنم برای دوشنبه تا با دوربین با استاد و کلاس حرف بزنم، البته همگی باید این کار رو انجام بدن.راستش زمستون جان حس میکنم خیلی باید زحمت بکشم و راستش وقتی تیرماه تموم شه و امتحانام تموم شن حس اون زندونی ای رو خواهم داشت که از حبس ابد اومده بیرون.والااااااااااا. در اون حدا یعنی....این روزها مغزم به شدت آشفته ست و خواب راحتی دارم اما وقتی بیدار میشم به حدی مغزم خسته ست که دلم میخواد باز هم بخوابم و به این فکر نکنم که چه تکالیفی رو انجام دادم یا نه.راستش خوشحال میشم که اگه میتونستی حداقل یه کمک کوچیکی بهم میکردی...بذار اسمت رو بذارم نامه ی شماره ی اول...چون دلم یه نقطه ویرگول میخواد.یه شروع بعد از یه مکث طولانی...گفتم نقطه ویرگول، آخ دلم عجیب تتو میخواد.و این پایان ا زمستون با طعم لواشک انار...ادامه مطلب